سوگ یعنی چی ؟

سوگ یعنی پاسخ طبیعی و انسانی ما به از دست دادن. وقتی کسی یا چیزی را که برایمان مهم بوده از دست می دهیم – چه یک فرد عزیز، یک رابطه، یک موقعیت یا حتی یک رویا – وارد فرآیند سوگ می شویم.

سوگ فقط غم نیست؛ ترکیبی از احساساتی مثل غم، خشم، ناباوری، گناه، بی قراری و حتی بی حسی است. با افکاری مثل «چرا این اتفاق افتاد؟» «اگر فلان کار را کرده بودم» یا «دیگر زندگی مثل قبل نخواهد شد» همراه باشد.

سوگ فقط یک واکنش روانی نیست، بلکه بدنی هم هست: بی خوابی، خستگی، دردهای بدنی، تغییر اشتها و بی حالی از نشانه های آن هستند.

سوگ چیست - کلینک روانشناسی شفق

سوگ چیست – کلینک روانشناسی شفق

به طور خلاصه: سوگ یعنی پاسخ هیجانی، روانی و جسمی ما به تجربه‌ی فقدان. سوگ پاسخ طبیعی ذهن و بدن ما به از دست دادن چیزی یا کسی است که برایمان معنا داشته است. سوگ یعنی اجازه دادن به خود برای تجربه‌ی احساسات واقعی: اشک‌هایی که بی خبر می‌آیند، خشم ناگهانی، دلتنگی، حس پوچی، خواب های آشفته و حتی لحظه هایی از بی حسی کامل. سوگ فرآیندی است که کمک می‌کند با واقعیت از دست دادن روبه‌رو شویم، احساساتمان را تجربه کنیم، و کم کم با زندگی جدید بدون آن فرد یا چیز از دست رفته سازگار شویم.

سوگ تنها غمگین بودن نیست؛

گاهی با خشم همراه است: چرا این اتفاق افتاد؟ چرا من؟

گاهی با انکار: نه این واقعا اتفاق نیفتاده …

گاهی با احساس گناه: کاش کاری می‌کردم.

و گاهی با احساس پوچی و بی معنایی.

این تجربه مراحل دارد، اما نه به شکل خطی. ممکن است از درد به انکار برویم، از پذیرش به خشم برگردیم و بارها میان احساسات مختلف نوسان کنیم. این یعنی سوگ مسیر خودش را دارد و ما فقط باید به آن فضا دهیم.

جهت دریافت مشاوره در زمینه درمان سوگ و رزرو وقت با ما در ارتباط باشید.

انواع سوگ

وقتی فقدان شکل های مختلفی به خود می گیرد:

سوگ همیشه با مرگ عزیز همراه نیست، گاهی چیزی را از دست می دهیم که دیده نمی شود، اما در درونمان طوفان به پا کرده است. شناخت انواع سوگ به ما کمک می کند احساساتی را که تجربه می کنیم بهتر بفهمیم و کمتر دچار سردرگمی یا قضاوت نسبت به خود شویم.

  1. سوگ مرگ عزیزان
    شناخته شده ترین نوع سوگ از دست دادن همسر، فرزند، پدر یا مادر، دوست و یا هر کسی که به او دلبسته بودیم.
  2. سوگ رابطه ( پایان یک رابطه عاطفی)
    گاهی کسی فوت نشده، اما رفته. جدایی، طلاق یا قطع رابطه ی عاطفی می تواند احساساتی به اندازه ی مرگ برانگیزد؛ به ویژه اگر آینده ی مشترکی در ذهن داشته ایم.
  3. سوگ نمادین یا سوگ فرصت ها
    از دست دادن شغل، مهاجرت، تغییر نقش های زندگی ( مثل مادر شدن، بازنشستگی یا از دست دادن فرصت برای بچه دار شدن ) بیماری ، از دست رفتن رویاها یا حتی جوانی همگی می توانند ما را وارد فرآیند سوگ کنند.
  4. سوگ مبهم
    وقتی کسی یا چیزی را از دست نداده ایم، اما به شکل واضح هم حضور ندارد. مثلا کسی که در کماست، یا دچار زوال عقل شده، یا فرد مهاجرت کرده و دلتنگ خانواده خود هست؛ این افراد زنده اند اما حضور ندارند. این نوع سوگ سخت تر پردازش می شود چون پایان مشخصی ندارد.
  5. سوگ نادیده گرفته شده
    وقتی جامعه، خانواده یا اطرافیان سوگ ما را جدی نمی گیرند. مثلا سوگ برای از دست دادن حیوان خانگی، رابطه ای که پنهانی تمام شده یا حتی سقط جنین. در این موارد فرد ممکن است احساس کند که ” حق ندارد” عزادار باشد و این باعث انزوای بیشتر می شود.
  6. سوگ پیچیده یا مزمن
    وقتی سوگ بیش از حد طولانی می شود یا با شدت بالا ادامه می یابد و عملکرد فرد را مختل می کند. در این حالت فرد ممکن است نیازمند حمایت حرفه ای باشد.

سوگ فقط برای مرگ نیست، هر فقدانی که برای ما معنا داشته باشد می تواند سوگ ایجاد کند.

با سوگ چه کنیم؟ (نگاهی هیجان مدار به فقدان)

وقتی با فقدان روبه‌رو می شویم، دنیا برای لحظه ای یا شاید مدتی از معنا تهی می‌شود.

سوال مهمی که در دل این تجربه شکل می گیرد این است: «با این درد چه کنم ؟»

در رویکرد هیجان مدار به جای خاموش کردن یا نادیده گرفتن احساسات، به آنها گوش می‌دهیم.

چرا؟ چون هیجان ها پیام هایی از درون ما هستند؛ گاه مبهم و دردناک، اما راهی برای تماس با نیازهای عمیق‌ترمان.

در مواجهه با سوگ EFT  پیشنهاد می‌دهد:

  • اجازه بده احساساتت حضور داشته باشند.

       نه قضاوت، نه سرکوب.  فقط دیدن، شنیدن و همراهی کردن با غم، دلتنگی، خشم یا حتی بی حسی.

  • بدنت را نادیده نگیر.

تنش، خستگی یا دل درد بی دلیل، زبان بدن برای صحبت درباره‌ی رنج است.

  • با کسی حرف بزن که بلد است گوش بدهد.

گاهی فقط همین کافی ست، یکی که قضاوت یا نصیحت نکند، راه حل ندهد، فقط «باشد.»

  • از دل سوگ، معنا را بیرون بکش.

نه به معنای توجیه رنج، بلکه به معنای دیدن اینکه این فقدان با کدام بخش از زندگی ات گره خورده؛ چه چیزی برایت مهم بوده و هنوز هم هست.

در کلینیک شفق، ما به سوگ به عنوان فرصتی برای تماس عمیق تر با خود نگاه می کنیم. حتما که نمی توانیم فقدان را حذف کنیم، اما می‌توانیم با هم یاد بگیریم که چطور با آن زندگی کنیم، نه در برابر آن باشیم.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید تا نکات آموزشی مختلفی در زمینه روانشناسی بیاموزید.

چرا گاهی سوگ  پیچیده و طولانی می شود؟

سوگ فقط یک واکنش لحظه ای به از دست دادن نیست.

سوگ یعنی بازسازی درونی رابطه ای که دیگر در بیرون وجود ندارد.

و این فرآیند ساده نیست.

ما فقط یک انسان را از دست نمی‌دهیم؛ بلکه تمام خاطرات، آرزوها، نقش ها، امیدها و معناهایی که با او ساخته بودیم هم تکان می خورند. برای همین است که سوگ پیچیده می شود؛ چون به لایه های عمیق تری از هویت، دلبستگی و معنا متصل است.

سوگ طولانی می شود چون:

  • رابطه از دست رفته عمیق و معنادار بوده است.
    هرچه دلبستگی بیشتر، سوگ عمیق تر.
  • پای چیزهای حل نشده ای در میان است.
    حرف هایی که نگفتیم، دلخوری هایی که ماندند یا فرصت هایی که دیگر تکرار نمی شوند.
  • دنیای درونی ما با این فقدان به هم می ریزد.
    گاهی سوگ فقط برای یک نفر نیست؛ برای خود سابقمان، آینده ی ناتمام، یا تصویری که از زندگی داشتیم هم هست.
  • فرصتی برای سوگواری نداشتیم.
    درگیر مسئولیت ها، فشارها یا حتی بی توجهی اطرافیان شده ایم و مجالی برای  «احساس کردن» پیدا نکرده ایم.

در رویکرد هیجان مدار، ما پیچیدگی سوگ را به جای یک مشکل، به عنوان یک مسیر طبیعی سازگار درک می کنیم. وقتی به خود اجازه می دهیم غم را احساس کنیم، خشم را بشنویم و اشک ها را جدی بگیریم، کم کم ما از درون سوگ عبور می کنیم و به جایی آرام تر می رسیم – جایی که هنوز غم هست، اما دیگر ما را نمی شکند.

درمان سوگ در رویکرد هیجان مدار

در نگاه هیجان مدار، سوگ نه یک اختلال است و نه چیزی که باید از آن فرار کرد.

سوگ پاسخی انسانی به فقدان است و درمان فرصتی برای عبور آگاهانه از این پاسخ.

در این رویکرد ما بر این اساس پیش می رویم که هیجان ها نه مشکل، بلکه راهنما هستند. هیجان ها ( غم، خشم، گناه، دلتگی و تنهایی) اگر در فضای امن و بدون قضاوت تجربه شوند، می توانند نیرویی شفا بخش داشته باشند.

در فرآیند درمان سوگ در رویکرد هیجان مدار چه اتفاقی می افتد؟

  • آگاهی از هیجانات
    اولین گام، کمک به فرد برای شناسایی و نامگذاری احساساتی است که گاهی مبهم و درهم تنیده اند.
  • تجربه ی کامل هیجان ها در لحظه ی حال
    درمانگر به فرد کمک می کند تا بدون فرار یا انکار، در فضایی امن با هیجان های عمیق خود تماس برقرار کند. مثلا غم از دست دادن، خشم به خاطر رها شدن یا احساس گناه بابت کاری که نکرده.
  • بازسازی رابطه ی درونی با فرد از دست رفته
    در هیجان مدار فرصتی فراهم می شود تا حرف های نگفته، عشق ابراز نشده، یا حتی خشم سرکوب شده در فضایی مراقبانه بیرون بیاید. این بخش می تواند بسیار ترمیمی باشد.
  • دسترسی به نیازهای زیر هیجان
    مثلا زیر غم ممکن است نیاز به دلبستگی، معنا، دیده شدن، بخشیده شدن باشد. با روشن شدن این نیازها، فرد می تواند پاسخ های تازه تری برای خودش پیدا کند یا بسازد.
  • حرکت از هیجانات اولیه ی دردناک به هیجانات ترمیمی:
    در نهایت، فرد می تواند از غم و درهم ریختگی به سمت پذیرش، عشق، بخشیدن خود و خودشفقت ورزی حرکت کند.

دریک جمله: درمان سوگ در رویکرد هیجان مدار یعنی تبدیل سوگ از یک زخم خام به روایتی انسانی و پذیرفته شده. نه فراموشی بلکه یادگیری هم زیستی با فقدان.

سوگ فرصتی برای معنا دادن به فقدان

در دل هر فقدانی، چیزی بیشتر از یک نفر یا یک چیز نهفته است. فقدان، ما را به مرزهای زندگی مان می برد: آنجا که معنای عشق، وابستگی، زمان و حتی خود ما زیرو رو می شود.

سوگ فقط سوگواری برای چیزی که از دست رفته نیست؛ بلکه فرصتی است برای کشف اینکه «چه چیزی برای ما آن قدر ارزشمند بوده که حالا نبودنش درد دارد.»

در رویکرد هیجان مدار، به سوگ نه فقط به عنوان رنج، بلکه به عنوان فرصتی برای بازتعریف رابطه مان با خود، با زندگی و با آنچه از دست رفته نگاه می کنیم.

سوگ

سوگ

معنا چگونه در دل سوگ شکل می گیرد؟

  • وقتی رنج را انکار نمی کنیم.
    وقتی به خود اجازه می دهیم اشک بریزیم، دلتنگی کنیم، خشم را تجربه کنیم، کلافه بودن و بی حوصلگی را در خود ببینیم، در واقع داریم به بخش مهمی از وجودمان گوش می دهیم.
  • وقتی می پرسیم چه چیزی در این فقدان برای من مهم است؟
    حس حمایت گرفتن، حضور او، امید به آینده، حس بودن در کنار کسی که دوستم داشت، حس همراهی..؟؟
  • وقتی به جای پاک کردن خاطره، آن را بازسازی می کنیم.
    شاید او رفته باشد، اما می توانم رابطه ام را با یاد و معنای او درون خودم حفظ کنم.
  • وقتی رنج را به پیوند تبدیل می کنیم.
    گاهی در دل رنج، پیوندهای عمیق تری با دیگران، یا حتی با بخش هایی از خودمان شکل می گیرد.

 

در پایان معنای فقدان برای هر کسی متفاوت است؛ اما زمانی که به خود اجازه می دهیم به جای مبارزه با غم، آن را بشنویم؛ می توانیم از دل تاریکی ها رگه هایی از نورمعنا را پیدا کنیم.

سوالات پرتکرار

1. درمان سوگ چقدر طول می‌کشد؟
  • مدت زمان درمان به شدت سوگ، مدل اتفاق افتادن آن، وضعیت روانی فرد بعد از آن حادثه ، حمایت اطرافیان، همکاری و مشارکت مراجع دارد.برای برخی افراد بعد از چند ماه احساس بهبودی حاصل می شود اما برای بعضی دیگر ممکن است این روند طولانی تر باشد. مهم ترین نکته شروع مسیر درمان و پایبندی به آن است.
2. آیا نیاز به مصرف دارو دارم؟
  • نه لزوما ، گاهی روان درمانی به تنهایی مؤثر است اما در موارد شدید ممکن است دارو نیز پیشنهاد شود. در کلینیک شفق در صورت نیاز شما به روان پزشک ارجاع داده خواهید شد.
3. اگر ندانم دقیقا چه مشکلی دارم باز هم می‌توانم مراجعه کنم؟

بله . نیازی نیست که مشکل تان را از قبل تشخیص داده باشید. کافی ست احساس کنید حالتان خوب نیست یا به کمک نیاز دارید. وظیفه ی ماست که همراهتان باشیم و در این مسیر به شما کمک کنیم.

کلینیک روانشناسی شفق

کلینیک روانشناسی شفق زیر نظر خانم محبوبه مرادیان، در زمینه‌های مختلف اختلالات روانی از جمله افسردگی، اضطراب، تروما و سوگ به شما مشاوره می‌دهد. جهت کسب اطلاعات بیشتر و یا رزرو وقت مشاوره روی گزینه‌های زیر کلیک کنید. 

کلینیک روانشناسی شفق-min

جهت دریافت مشاوره فرم زیر را کامل کنید تا کارشناسان ما در اسرع وقت با شما تماس بگیرند.

    شماره‌های تماس

    09124053136

    آدرس

    تهران، چهارراه جهان کودک، جردن شمالی، خیابان کیش، پلاک 44

    اینستاگرام

    Dr.Mahboobeh.Moradian